
بلاگ / اخبار سینمایی
گزارش باکس آفیس: چگونه «آواتار» به آخرین بلاکباسترِ کاملا اورجینال سینما تبدیل شد؟
نویسنده گپ فیلم
13 ماه پیش
گزارش باکس آفیسِ این هفته را با «جنگ ستارگان: ظهورِ اسکایواکر» (Star Wars: The Rise of Skywalker)، محصولِ لوکاسفیلم و دیزنی شروع میکنیم که اکرانش را با کسبِ رقمِ نه چندان دلگرمکنندهی 175 و نیم میلیون دلار بهعنوانِ افتتاحیه آغاز کرد؛ این رقم 20 درصد کمتر از افتتاحیهی 220 میلیون دلاری «آخرین جدای» در سال 2017 و 29 درصد کمتر از افتتاحیهی 248 میلیون دلاری «نیرو برمیخیزد» در سال 2015 است؛ با این وجود، «ظهور اسکایواکر» کماکان سومینِ افتتاحیهی برترِ تاریخِ ماه دسامبر حساب میشود. «ظهور اسکایواکر» با این افتتاحیه، جایی در بین «دیو و دلبر» (174 میلیون دلار) و «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی»، در جایگاه دوازدهمِ بهترین افتتاحیههای تاریخِ باکس آفیس جای میگیرد. اگرچه خیلی از فرنچایزهای دیگر آرزو میکنند که کاش میتوانستند افتتاحیهای شبیه به «ظهور اسکایواکر» داشته باشند، ولی به محض اینکه افتتاحیهی این فیلم را با فیلمهای قبلی «جنگ ستارگان» و فیلمهای اخیرِ دیزنی مقایسه میکنیم، نمیتوان آن را به جز «ناامیدکننده» در دستهی بهتری طبقهبندی کرد. بدون درنظرگرفتنِ نرخ تورم (افتتاحیهی 169 میلیونی «هری پاتر و یادگاران مرگبار 2» در سال 2011)، فقط یک فیلم غیردیزنی وجود دارد که افتتاحیهای بهتر از «ظهور اسکایواکر» داشته است و آن هم «دنیای ژوراسیک» (208 میلیون دلار) است. درآمدِ افتتاحیهی «ظهور اسکایواکر» 1/95 برابرِ درآمد روزِ افتتاحیهاش (90 میلیون دلار) است که پایینتر از آمارِ «نیرو برمیخیزد»، «روگ وان»، «آخرین جدای» و «بتمن علیه سوپرمن» (2 برابرِ روز افتتاحیه) است؛ این آمار نشان میدهد که فروشِ یک فیلم بعد از روزِ افتتاحیهاش با چه مقدار افت مواجه شده است. در عوضِ آمارِ «ظهور اسکایواکر» در این زمینه به دنبالههای «گرگ و میش» نزدیکتر است؛ تمام دنبالههای این مجموعه در دورانِ پسا-افتتاحیهشان با کله سقوط کردند و درنهایت به فقط 2 برابرِ درآمدِ افتتاحیهشان دست پیدا کردند. البته سرنوشتِ ناگواری شبیه به دنبالههای «گرگ و میش» برای «ظهور اسکایواکر» پیشبینی نمیشود؛ چون نهتنها فروشی 1/95 برابرِ روز افتتاحیه تفاوتِ زیادی با 2 برابرِ روزِ افتتاحیه ندارد، بلکه «جنگ ستارگان» برندِ عامهپسندتر و شناختهشدهتری در مقایسه با دنبالههای «گرگ و میش» است. همچنین «ظهور اسکایواکر» برخلافِ «گرگ و میش»، از دو هفته تعطیلاتِ کریسمس بهره میبرد که هر روزِ آن به اندازهی آخرهفته اهمیت خواهد داشت. اگر خوشبینانه به عملکردِ «ظهور اسکایواکر» نگاه کنیم میتوان گفت احتمال دارد که عمومِ سینماروها تصمیم گرفتهاند تا بهجای شتابزدگی برای دیدنِ این فیلم در همان آخرهفتهی افتتاحیه، دیدنِ آن را به زمانِ مناسبتر دیگری در دو هفته تعطیلی آینده موکول کنند. قابلذکر است که «ظهور اسکایواکر» تاکنون اکثرا نقدهای ضد و نقیض/منفی دریافت کرده است. امتیازِ راتنتومیتوز این فیلم 58 است و میانگینِ امتیازِ منتقدان هم 6/24 از 10 است. میانگینِ امتیازِ این فیلم روی سایتِ متاکریتیک 54 است که 36تا از 54 نقد نظرِ ضد و نقیضی نسبت به فیلم داشتهاند.
وضعیتِ امتیازِ تماشاگرانِ اما نگرانکننده است. «ظهور اسکایواکر» با سینمااِسکورِ B مثبت در این زمینه هم ضعیفتر از امتیازِ سینمااِسکورِ A منفی، A و A مثبتِ تمامِ فیلمهای قبلی «جنگ ستارگان» ظاهر شده است. اگرچه این همان سینمااِسکوری است که نصیبِ «دزدان دریایی کاراییب: سوار بر امواجِ غریبه» و «جوکر» شد و هر دو فیلم با این وجود از یک میلیارد دلار فروشِ جهانی عبور کردند، اما همزمان این همان امتیازی است که نصیبِ «جانوران شگفتانگیز: جنایاتِ گریندلوالد» شد که فقط 659 میلیون دلار در دنیا فروخت (در مقایسه با فروشِ 814 میلیونی «جانوران شگفتانگیز و زیستگاه آنها»). اگرچه فیلمهایی مثل «آخرین جدای»، «استار ترک: به درونِ تاریکی»، «مرد آهنی 3» و سهگانهی «هابیت» بهعنوانِ بلاکباسترهای جنجالبرانگیزی شناخته میشوند، اما تماشاگرانِ شبِ افتتاحیه که معمولا از طرفدارانِ هاردکورِ این مجموعهها تشکیل شدهاند، به آنها امتیازهای A یا A منفی دادند. همچنین «هابیت»، «دزدان دریایی کاراییب 4» و «جانوران شگفتانگیز 2» در حالی توانستند بخشی از افتِ فروششان در آمریکای شمالی را با استفاده از استقبالِ عالی کشورهای خارجی جبران کنند که «جنگ ستارگان» بهعنوان یکی از مجموعههای نادری شناخته میشود که خانهی اصلیاش آمریکای شمالی است. با تمام حرفها کماکان داریم دربارهی فیلمی با 178 میلیون دلار افتتاحیه که در آخرهفتهاش فقط مقدارِ پایینی کمدوامتر از قسمتهای قبلیاش ظاهر شده هستیم. اگر «جنگ ستارگان: ظهور اسکایواکر» دست به حرکتی شبیه به «مرد عنکبوتی شگفتانگیز 2» و «دارک فینیکس» زده باشد (نظرِ طرفدارانِ هاردکور را به قیمتِ از دست دادنِ عموم مردم جلب کند یا به اشتباه اینطور تصور کند که دارد همان چیزی که طرفداران میخواهند را به آنها میدهد)، باید صبر کرد و دید که این فیلم در طولِ دو هفتهی آینده چه عملکردی خواهد داشت. همزمان این روزها از «ظهور اسکایواکر» بهعنوان دنبالهای یاد میشود که پس از وحشت کردن از واکنشهایی که «آخرین جدای» دریافت کرد، تمام تصمیماتِ قبلیاش را زیر پا میگذارد؛ نتیجه به عقیدهی اکثر منتقدان به دنبالهای عمیقا کلیشهای شبیه به کاری که «جاستیس لیگ» بعد از واکنشهای منفی «بتمن علیه سوپرمن» منجر شده است. کماکان داریم دربارهی فیلمی با 374 میلیون دلار افتتاحیهی جهانی صحبت میکنیم که حتی با عملکردی شبیه به «بتمن علیه سوپرمن» (873 میلیون دلار از 424 میلیون دلار افتتاحیه جهانی)، به 700 میلیون دلار درآمدِ جهانی دست خواهد یافت. اما اگر خوشبینانهتر صحبت کنیم، «ظهور اسکایواکر» با دوامی شبیه به «من افسانهام» و کسب 3/33 برابرِ افتتاحیهاش، به 586 میلیون دلار در خانه و حدود یک میلیارد و 175 میلیون دلار در دنیا دست پیدا خواهد کرد. همچنین «ظهور اسکایواکر» با عملکردی شبیه به «آخرین جدای» (2/8 برابر افتتاحیه)، 496 میلیون دلار در خانه (کمتر از «دیو و دلبر»، «روگ وان» و «شیر شاه») و یک میلیارد دلار در دنیا خواهد فروخت. شرایطِ «ظهور اسکایواکر» باعثِ شکسته شدنِ الگوی سهگانههای قبلی «جنگ ستارگان» شده است.
هر دوی «جنگ ستارگان: اُمیدی تازه» و «امپراتوری ضربه میزند» در حالی کارشان را با اکرانِ محدود آغاز کردند و سپس واردِ اکرانِ گسترده شدند که «بازگشت جدای» اکرانِ گستردهاش را در جریانِ آخرهفتهی روزِ یادبود آغاز کرد (23 میلیون دلار افتتاحیه جمعه تا یکشنبه / 41 میلیون افتتاحیه چهارشنبه تا دوشنبه که در آن زمان رکورد حساب میشود). اما «انتقام سیث» افتتاحیهای بزرگتر (108 میلیون جمعه تا یکشنبه / 158 میلیون پنجشنبه تا یکشنبه) از «حملهی کلونها» (80 میلیون / 100 میلیون) داشت و خودِ «حملهی کلونها» هم افتتاحیهای بهتر از «تهدید شبح» (64 میلیون جمعه تا یکشنبه / 105 میلیون چهارشنبه تا یکشنبه) داشت. اما در زمینهی مجموعِ درآمدِ خانگی، «امپراتوری ضربه میزند» (209 میلیون دلار) و «حملهی کلونها» (309 میلیون دلار) درنهایت درآمدی کمتر از «امیدی تازه» (309 میلیون دلار) و «تهدید شبح» (431 میلیون دلار) داشتند. همزمان «بازگشت جدای» (252 میلیون دلار) و «انتقام سیث» (381 میلیون دلار) هر دو در حالی بهتر از قسمتِ دوم سهگانهشان فروختند که درآمدی کمتر از قسمتِ اولِ مجموعههایشان داشتند. حالا «ظهور اسکایواکر» در شرایطی قرار دارد که احتمالا اکرانش را با کسب درآمدی کمتر از هر دوی «نیرو برمیخیزد» (937 میلیون دلار) و «آخرین جدای» (620 میلیون دلار) خواهد داشت. با تمام این حرفها حتی اگر «ظهور اسکایواکر» عملکردِ نیمهخوبی داشته باشد و 3/52 برابرِ افتتاحیهاش بفروشد (شبیه به «روگ وان» یا دو فیلمِ اول «هابیت»)، فروشِ نهایی 621 میلیون دلاریاش پیشبینی میشود. اما حتی اگر هم سرنوشتِ ناگواری انتظار «ظهور اسکایواکر» را از حالا تا فوریه بکشد، نباید فراموش کنیم که نهتنها «جنگ ستارگان» از سال 2022 با فیلمهایی که مستقیما به حماسهی اسکایواکر متصل نیستند از نو شروع خواهد شد، بلکه مجموعِ درآمدِ فیلمهای دیزنی/فاکس در سال 2019 بدون درنظرگرفتنِ «ظهور اسکایواکر»، 12 میلیون دلار است. «ظهور اسکایواکر» اما فقط 12 میلیون و 100 هزار دلار بهعنوانِ افتتاحیهاش در بازارِ چین فروخت تا نشان بدهد که احتمالا در بزرگترین بازارِ سینماروهای جهان، از مرزِ 20 میلیون دلار عبور نخواهد کرد؛ رقمی که البته تعجببرانگیز نیست. بازار چین همیشه نسبت به «جنگ ستارگان» جماعت بیتفاوت بوده است، اما «ظهور اسکایواکر» نهتنها استانداردهای فیلمهای اخیرِ مجموعه در این کشور را حفظ نمیکند، بلکه به بدترین فیلمِ جنگ ستارگانهای دیزنی در این زمینه تبدیل میشود. در مقایسه، «نیرو برمیخیزد» با کسب 33 میلیون دلار در روزِ افتتاحیهاش در چین، درنهایت 124 میلیون و 100 هزار دلار در این کشور فروخت. «روگ وان» به 69 میلیون دلار فروشِ نهایی از 30 میلیون دلار افتتاحیه دست پیدا کرد. «آخرین جدای» 42 و نیم میلیون دلار از 28 میلیون دلار افتتاحیه کسب کرد. «سولو: داستانی از جنگ ستارگان» هم که کلا عملکردِ افتضاحی در کشورهای خارجی داشت (213 میلیون دلار)، 16 میلیون و 470 هزار دلار بهعنوان افتتاحیهاش در چین کسب کرد. با این وجود، وقتی نوبت به «جنگ ستارگان» میرسد، دیزنی انتظارِ خاصی از این کشور ندارد.
مورد استقبال قرار گرفتنِ «ظهور اسکایواکر» در چین به همان اندازه برای دیزنی مهم است که مورد استقبال قرار گرفتنِ «کاراگاه محلهچینیها 3» یا دیگر بلاکباسترهای بومی چین در آمریکای شمالی برای استودیوهای چینی مهم است. البته که این مقایسه، مقایسهی کاملا خوبی نیست. بالاخره بلاکباسترهای چینی مثل «گرگ جنگجوی 2» یا «زمینِ سرگردان» در حالی به تکیه به بازارِ خودشان میتوانند چیزی بین 375 میلیون تا 854 میلیون دلار بفروشند که فیلمهای آمریکایی برای موفقیت حساب ویژهای روی چین باز میکنند. بااینحال، گرچه سرنوشتِ «ظهور اسکایواکر» توسط عملکردش در چین تعیین نخواهد شد، اما عملکردِ ضعیفِ این فیلم، مدرک دیگری برای اثباتِ ترندی است که در 18 ماه گذشته در باکس آفیس راه افتاده است؛ قضیه از این قرار است که در 18 ماه گذشته (به جز یک استثنا)، تنها فیلمهایی که در بازار چین مورد استقبالِ گستردهای قرار گرفتهاند، فیلمهای ابرقهرمانی مارول و دیسی هستند. تا سال گذشته، فروشِ فیلمهای ابرقهرمانی غیراونجرزی یک سقفِ مشخص داشت. «اونجرز: دوران اولتران» 242 میلیون دلار در سال 2015 و «اونجرز: جنگ اینفینیتی» 359 منیلیون دلار در سال 2018 در بازارِ چین فروختند. اگر «کاپیتان آمریکا: جنگ داخلی» (190 میلیون دلار) را هم یک فیلمِ اونجرزی حساب کنیم، میبینیم که فیلمهای ابرقهرمانی معمولا در بهترین حالت 120 میلیون دلار در این کشور میفروختند. «مرد آهنی 3»، «افراد ایکس: آپوکالیپس» و «انتمن و وسپ» در حالی حدود 120 میلیون دلار در این کشور میفروختند که دیگر فیلمهای بزرگِ دیسی و مارول مثل «واندر وومن» و «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان» هم چیزی بین 90 تا 115 میلیون دلار کسب میکردند. عملکردِ فراتر از انتظاراتِ «انتمن و وسپ» اولین سرنخی بود که از ترندِ جدیدِ محبوبیتِ فیلمهای ابرقهرمانی در چین داشتیم که با فروشِ 269 میلیون دلاری «ونوم» در چین (854 میلیون دلار در دنیا) قوت گرفت. در ادامه، «آکوآمن» 298 میلیون دلار بهتنهایی از چین کسب کرد که به این فیلم کمک کرد تا به اولین فیلم یک میلیاردی غیردیزنی/غیریونیورسالی سینما از زمان «ترنسفورمرها: عصر انقراض»، محصول پارامونت از سال 2014 تبدیل شود. همچنین شکستِ نسبتی «ترنسفورمرها: آخرین شوالیه» (605 میلیون دلار و فقط 228 میلیون دلار از چین در مقایسه با 322 میلیون دلاری که «عصر انقراض» از چین کسب کرد) و همچنین درآمدِ نه چندان عالی 170 میلیون دلاری «بامبلبی» در چین یکی دیگر از سرنخهایی بود که از افتِ فروشِ فیلمهای غیرابرقهرمانی در چین به دست آوردیم. به این ترتیب، «بامبلبی» منهای یک استثنا، به آخرین فیلمِ غیرابرقهرمانی هالیوود که موفق شد از مرز 135 میلیون دلار فروش در چین عبور کند تبدیل شد.
تا همین دو سال پیش، فیلمهای غیرابرقهرمانی مثل «دزدان دریایی کاراییب 5» (171 میلیون دلار در چین، 794 میلیون در دنیا)، «کونگ: جزیرهی جمجمه» (168 میلیون / 566 میلیون)، «سهایکس: بازگشت زندر کیج» (164 میلیون / 385 میلیون)، «ردی پلیر وان» (228 میلیون / 580 میلیون) و «دنیای ژوراسیک» (228 میلیون / یک میلیارد و 300 میلیون) میتوانستند به درآمدهای غولآسایی در چین دست پیدا کنند؛ درآمدهایی بزرگتر از فیلمهای ابرقهرمانی غیراونجرزی؛ درواقع آنها از درآمدشان در چین برای افزایشِ فروشِ جهانیشان در بازاری که داشت به سمتِ ابرقهرمانمحور شدن پیش میرفت استفاده میکردند. ریبوتِ «توم ریدر» بهلطف 78 میلیون دلاری که در چین کسب کرد، میتوانست به 274/6 میلیون دلار فروشِ جهانی از 93 میلیون بودجه دست پیدا کند. اما در جریان نیمهی دومِ سال 2018 و تمامِ طولِ سال 2019، دو تغییرِ بزرگ اتفاق افتاد. نهتنها فیلمهای ابرقهرمانی با استقبالی فراتر از انتظارات در بازار چین روبهرو شدند، بلکه فیلمهای غیرابرقهرمانی هالیوودی هم با کاهشِ استقبال مواجه شدند. «کاپیتان مارول» 154 میلیون دلار و «مرد عنکبوتی: دور از خانه» 200 میلیون دلار کسب کردند و «اونجرز: بازی پایانی» با تجربهی 70 درصد رشد فروش در چین در مقایسه با «جنگ اینفینیتی»، 620 میلیون دلار بهتنهایی از بازار چین به دست آورد. گرچه همزمان استثناهایی مثل «شزم» (43 میلیون دلار) و «دارک فینیکس» (65 میلیون دلار) را داریم که در چین با استقبال مواجه نشدند، اما فیلمهای غیرابرقهرمانی هالیوودی هم مورد استقبال قرار نگرفتند. امثالِ «مردان سیاهپوش: بینالمللی» (44 میلیون دلار)، «ترمیناتور: سرنوشت تاریک» (50/8 میلیون دلار)، «پوکمون: کاراگاه پیکاچو» (93 میلیون دلار)، «آلیتا: فرشتهی جنگ» (133/3 میلیون دلار)، «گودزیلا: پادشاه هیولاها» (135/4 میلیون دلار)، همه در چین شکست خوردند؛ افت فروشِ سنگینِ این فیلمها در چین، باعث شد تا آنها به فیلمهای ناامیدکننده یا شکستهای تجاری تبدیل شوند.
«کاراگاه پیکاچو» فقط 2 میلیون دلار برای تبدیل شدن به پُرفروشترین فیلم ویدیوگیمی تاریخ کم آورد. «آلیتا» احتمالا با کسب درآمدی در مایههای «دزدان دریایی کاراییب 5» میتوانست ساختِ دنبالهاش را حتمی کند. اما تنها استثنایی که خارج از این ترند قرار میگیرد، «هابز و شاو»، محصولِ یونیورسال است که موفق به کسب 200 میلیون دلار از فروشِ جهانی 758 میلیون دلاریاش در چین شد. گرچه این رقم کمتر از درآمد 392 میلیون دلاری «خشن 7» و «سریع و خشن 8» بود، اما درآمدِ قابلتوجهای برای یک اسپینآف حساب میشد و «هابز و شاو» هم درنهایت به یک موفقیتِ قابلقبول تبدیل شد. همچنین ارزشِ بالای برندِ «سریع و خشن» و قدرتِ ستارهای دواین جانسون و جیسون استاتهام به این فیلم کمک کردند تا به اولین فیلمِ غیرابرقهرمانی از زمان «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوطکرده» که موفق به عبور از مرز 200 میلیون دلار فروش در چین شده، تبدیل شود. بنابراین با اینکه عدم توانایی «ظهور اسکایواکر» در عبور از 25 میلیون دلار فروش در چین اهمیت زیادی برای «جنگ ستارگان» ندارد، اما این موضوع ادامهدهندهی یکی از اذیتکنندهترین ترندهای باکس آفیسی سالِ 2019 است. این ترند به نفعِ دیزنی است. آنها حالا در قالب دنیای سینمایی مارول، فرنچایزی را دارند که عملکردِ غولآسایی در بازار چین دارد و در قالب انیمیشنها و بازسازیهایش، از مجموعههایی بهره میبرد که برای موفقیت به بازار چین نیاز دارند. این ترند همچنین به نفعِ «سریع و خشن»، محصولِ یونیورسال است که قسمتِ بعدیاش میتواند به درآمدی بزرگتر از تمامِ فیلمهای غیرابرقهرمانی هالیوود در چین دست پیدا کند. این ترند به نفعِ امثالِ «بلک ویدو»، «واندر وومن 1984» و «ونوم 2» است که میتوانند با افزایشِ فروشی فراتر از چیزی که امیدوار بودند در چین روبهرو شوند. اما این موضوع عملکردِ بلاکباسترهای غیرابرقهرمانی مثل «جنگل کروز»، «مولان»، «تاپ گان: موریک» و «تنت» در بازار چین را در هالهای از ابهام قرار میدهد؛ به عبارت دیگر این ترندی است که هر استودیویی را تهدید میکند. بازار چین در یک سال و نیم گذشته با زلزلهی عجیبی مواجه شده است؛ زلزلهای که طی آن، فیلمهای ابرقهرمانی بهتر از همیشه شکوفا شدند، رقابت کاهش پیدا کرد و فیلمهای دیسی و مارول به همان اندازه که گیشهی آمریکای شمالی را تصاحب کردهاند، به همان اندازه هم بازار چین را قبضه کردند. با اینکه هیچ انتظاری از «ظهور اسکایواکر» برای شکستن این ترند نمیرفت، ولی این اتفاق میتوانست به غافلگیری جالبی در این سالِ قابلپیشبینی تبدیل شود. حالا نوبتِ «سونیکِ خارپشت» است تا نشان بدهد آیا میتواند طلسمِ فیلمهای غیرابرقهرمانی را در چین بشکند یا یکی دیگر از قربانیانش از آب در خواهد آمد.
اما دومین تازهاکرانِ این هفته که در رقابتش با «ظهور اسکایواکر» سر ارائهی فیلمی بدتر از نگاه منتقدان و تماشاگران پیروز شده است، «گربهها» (Cats)، محصولِ یونیورسال است. گرچه «گربهها» براساسِ یک تئاترِ پُرطرفدار است، اما نسخهی سینمایی آن نتوانسته علاقهی مردم را به مدیومِ سینما ترجمه کند. روی کاغذ قابلدرک است که چرا یونیورسال حاضر شده است تا 100 میلیون دلار خرجِ ساختِ این فیلم به کارگردانی تام هوپر که برای اکران در کریسمس برنامهریزی شده کند؛ نهتنها «بینوایان» 148 میلیون دلار در خانه و 442 میلیون دلار در دنیا از 61 میلیون دلار بودجه فروخت، بلکه باکسِ آفیسِ آخر سال با وجودِ فیلمهایی مثل «به درونِ جنگل» (214 میلیون دلار)، «لالالند» (441 میلیون دلار)، «آواز بخوان» (634 میلیون دلار)، «پیچ پرفکت 3» (185 میلیون دلار)، «بزرگترین شومن» (434 میلیون دلار) و «مری پاپینز بازمیگردد» (350 میلیون دلار)، زمانِ موفقیتآمیزی برای فیلمهای موزیکال بوده است. فیلمهای موزیکالِ لایو اکشن، سرمایهگذاری نسبتا مطمئنی برای تعطیلاتِ کریسمس در طولِ 15 سال گذشته بوده است. این موضوع بهعلاوهی گروه بازیگرانِ تماما ستارهی فیلم (تیلور سوئیف، اِدریس اِلبا، جودی دنچ، جنیفر هادسون، جیمز کوردون و غیره) و ماهیتِ این فیلم بهعنوانِ اقتباسِ سینمایی یکی از بادوامترین نمایشهای تاریخِ برادوی باعث شده بود که «گربهها» پروژهی وسوسهکنندهای به نظر برسد. اما نتیجه در عمل، افتضاح از آب در آمده است. «گربهها» که به یکی از بزرگترین جوکهای سینمایی سال تبدیل شده است، فقط 6 میلیون و 500 هزار دلار بهعنوان افتتاحیه کسب کرد و امتیاز C مثبت را از تماشاگرانش دریافت کرد که آمار اسفناکی برای یک فیلمِ موزیکالِ کودکپسندانه است. البته که «بزرگترین شومن» از 8 میلیون و 800 دلار افتتاحیه، به 184 میلیون دلار فروشِ نهایی دست پیدا کرد، اما افتتاحیهی «گربهها» بهمعنی سرنوشتِ درخشانِ آن در درازمدت نخواهد بود. ترانههای «بزرگترین شومن» در حالی درگیرکنندهتر و جذابتر بودند (آن فیلم مثل دهتا موزیکویدیو است که به یکدیگر دوخته شدهاند) که ترانههای «گربهها» یکی از اصلیترین مشکلاتِ منتقدان با فیلم بوده است. «گربهها» حتی با دوامی شبیه به «آنی» (86 میلیون از 16 میلیون افتتاحیه)، به 35 میلیون دلار فروشِ خانگی دست خواهد یافت. افتتاحیهی «گربهها» اما فارغ از نقدهای منفی فیلم و شش ماه تمسخرِ مستمری که تحمل کرد، نشان میدهد که این فیلم هم در آن دسته فیلمهای شکستخوردهای قرار میگیرد که اگرچه روی شهرتِ برندش حساب باز کرده بود، اما شهرتِ برند «گربهها» هیچوقت بهمعنی محبوبیتِ آن نبود. اینکه مردم اسم سوپرمن، رابین هود، مومیایی یا تارزان را شنیدهاند به این معنی نیست که برای دیدنِ فیلمِ جدیدشان هم سر و دست خواهند شکست.
سومین تازهاکرانِ هفته اما «بمب» (Bombshell)، به کارگردانی جی روچ است که در دومین آخرهفتهاش در یک هزار و 480 سینما روی پرده رفت و با بیتفاوتی سینماروها مواجه شد. این کمدی/درامِ بزرگسالانه که با 32 میلیون دلار بودجه تهیه شده، فقط 5 میلیون دلار کسب کرد که بهمعنی درآمدِ 10 روزهی 5 میلیون و 484 دلاریاش است. محصولِ لاینزگیت که شارلیز ترون، نیکول کیدمن و مارگو رابی را در گروهِ بازیگرانش دارد، با نقدهای کاملا مثبتی مواجه نشده، اما همزمان بهدلیلِ سوژه (داستان استعفای رئیس فاکسنیوز به خاطر رسوایی جنسی) و ستارگانش در کانون توجه فصل جوایز قرار دارد. لاینزگیت هماکنون در وضعیتِ خوبی از لحاظ بهره بردن از مدعیانِ اسکاری قرار دارد. آنها از یک طرفِ «بمب» را بهعنوان یک فیلمِ اسکارپسندِ مرسوم دارند و از طرف دیگر از «چاقوکشی» (Knives Out) بهعنوانِ یک موفقیتِ تجاری پُرسروصدا که فقط به خاطر محبوبیتِ خالصش، مدعی اسکار حساب میشود بهره میبرند. البته که احتمال دارد «بمب» در طولِ کریسمس و فصلِ اسکار دوام قدرتمندی را تجربه کند، اما این فیلم حتی با اکرانی شبیه به «پردهی دوم» (39/2 میلیون از 6/5 میلیون افتتاحیه) نیز درنهایت فقط 32 میلیون دلار در خانه خواهد فروخت. خبر خوب این است که حداقل این فیلم برخلافِ «معاون» (Vice) با بودجهای 60 میلیون دلاری ساخته نشده است و میتواند در موقعیتی قرار بگیرد که فروشِ خوبش در کشورهای خارجی، آن را به یک موفقیت تبدیل کند. در زمینهی فیلمهای قدیمی جدول «جومانجی: مرحلهی بعد» (Jumanji: The Next Level) را داریم که 26 میلیون و 125 هزار دلار دیگر در دومین آخرهفتهاش کسب کرد و مجموعِ درآمدِ 10 روزهاش را به 101 میلیون و 936 هزار دلار رساند. این رقم، دوام خیلی خوبی باتوجهبه رقابتِ این فیلم با «جنگ ستارگان» حساب میشود؛ درواقع، درآمدِ این فیلم هفتهی دوم «مرحلهی بعد» همزمان با افتتاحیهی «ظهور اسکایواکر»، پشتسرِ درآمد 46 میلیون دلاری آخرهفتهی سوم «مرد عنکبوتی» همزمان با افتتاحیهی 80 میلیون دلاری «حملهی کلونها»، در جایگاه دوم بهترین درآمد یک فیلم در رقابت با افتتاحیهی «جنگ ستارگان» قرار میگیرد. «مرحلهی بعد» تا حالا 312 میلیون دلار در دنیا فروخته که 2/6 برابرِ بودجهی 120 میلیون دلاریاش حساب میشود.
اینکه آیا این فیلم میتواند به دوام قویاش در طولِ فصل تعطیلات ادامه بدهد یا نه مشخص نیست، اما چیزی که مشخص است این است که «مرحلهی بعد» هماکنون با وجود عدم علاقهی مردم به «گربهها» و نارضایتی سینماروها از «ظهور اسکایواکر» در موقعیتِ خوبی برای معرفی خودش بهعنوان گزینهی اولِ سینمایی مردم در تعطیلات قرار دارد. اما شاید والت دیزنی از افتتاحیهی جهانی 374 میلیون دلاری «ظهور اسکایواکر» راضی نباشد، اما دار و دستهی رِی و کایلو رن میتوانند از آنا و اِلسا درخواستِ وام کنند. «فروزن 2» (Frozen II)، محصولِ استودیوی انیمیشنسازی دیزنی 12 میلیون و 300 هزار دلار دیگر کسب کرد و به مجموعِ 31 روزهی 386 و نیم میلیون دلار دست یافت. این فیلم تاکنون 717 میلیون دلار در گیشهی خارجی و یک میلیارد و 103 میلیون دلار دنیا فروخته است. اگر «فروزن 2» از رسیدن به درآمد یک میلیارد و 276 میلیون دلاری قسمت اول باز ماند، باید یقهی ژاپنیها را بهعنوان مسببانش بگیریم. چرا که «فروزن 2» در حالی با کسب 75/7 میلیون دلار، عملکردِ خیلی خوبی در این کشور داشته که قسمت اول با کسب 247 میلیون دلار، اکرانِ دیوانهواری را در این کشور تجربه کرد. در جایگاه پنجم جدول «چاقوکشی» (Knives Out)، به کارگردانی رایان جانسون قرار دارد که 6 میلیون و 125 هزار دلار دیگر کسب کرد و به مجموعِ 26 روزهی 89 میلیون و 573 هزار دلار از 40 میلیون دلار بودجه دست یافت. این فیلم تاکنون 185 میلیون و 600 هزار دلار در دنیا کسب کرده و بهزودی از مرز 100 میلیون دلار در خانه و 200 میلیون دلار در دنیا عبور خواهد کرد. اگر لاینزگیت با وجودِ موفقیتِ این فیلم، آن را به مجموعهای با محوریتِ دنیل کریگ در نقشِ کاراگاهی که در هر فیلم پروندههای مختلفی حل میکند، آن وقت «چاقوکشی» پس از «حالا منو میبینی» و «جان ویک»، به سومینِ مجموعهِ کاملا اورجینالشان در شش سال گذشته تبدیل خواهد شد. در جایگاه هفتم «ریچارد جول» (Richard Jewell)، جدیدترین فیلم کلینت ایستوود جای دارد که 2 میلیون و 565 هزار دلار در دومین آخرهفتهاش کسب کرد؛ «ریچارد جول» درکنار «بمب» و «کریسمس سیاه» (1/8 میلیون، درآمد 10 روزه 7/2 میلیون دلاری)، یکی دیگر از فیلمهایی است که بهدلیل عدم ارائه کردنِ سرگرمیهای مرسومِ سینمایی، با بیمهری سینماروها مواجه شده است. «ریچارد جول» تاکنون 9 میلیون و 542 هزار دلار کسب کرده است. سینماروها فقط در صورتی به تماشای فیلمهای بزرگسالانه میروند که آنها مثل «فورد علیه فِراری» (102 میلیون دلار خانگی) یا «یک روز زیبا در محله» (52 میلیون دلار)، شاملِ سرگرمیهای مرسوم سینمایی باشند.
اما هفتهی گذشته مصادف بود با سالگردِ ده سالگی اکرانِ «آواتار» (Avatar)؛ ساختهی اورجینالِ 240 میلیون دلاری جیمز کامرون اکرانش را با کسب 3 میلیون و 700 هزار دلار بهعنوانِ پیشنمایش آغاز کرد. «آواتار» با وجود جانورانِ گربهمانندِ آبیرنگِ قد بلندِ عجیبش بهعنوان کاراکترهای اصلیاش، رقیبِ سرسختش در قالب «شرلوک هولمز»، عدم آگاهی مردم از اینکه این فیلم دقیقا دربارهی چه چیزی است و رسانههایی که شکستِ آن را پیشبینی میکردند، حکم فیلمی را داشت که با هزارجور اما و اگر روی پردهی سینماها رفت. درواقع یکی از داستانهای مشهورِ پیرامونِ اکرانِ «آواتار» این است که از قرار معلوم استودیوی فاکس آنقدر نسبت به عملکردِ «آواتار» نامطمئن بود که انیمیشن «آلوین و سمورچهها 2» را پنج روز پس از «آواتار» برنامهریزی کرد تا شاید این انیمیشن بتواند بخشی از شکستِ فیلمِ جیمز کامرون را جبران کند. اما البته «آواتار» نهتنها به فیلمِ دیگری برای جمع کردنِ خرابکاریاش نیاز نداشت، بلکه با درهمشکستنِ بدبینانهترین پیشبینیها، تا همین یک سال پیش، لقبِ پُرفروشترین فیلمِ تاریخ را در اختیار داشت. 10 سال پیش از اکرانِ این فیلم، عجیبترین خصوصیتِ «آواتار» عدم باقی ماندنِ رد پایش در فرهنگ عامه است که راستش را بخواهید این دقیقا یکی از برتریهایش است. «آواتار» قبل از اکران، اصلا پروژهی مطمئنی نبود. اگرچه داریم دربارهی فیلمسازِ مولفی صحبت میکنیم که 12 سال بعد از اینکه با «تایتانیک» رکوردهای باکس آفیس را در نوردیده بود و یازده اسکار برنده شده بود برگشته بود، اما «آواتار» چیزی بیش از یک علامت سؤال نبود. کامرون در آن زمان 10 سالی میشد که نویدِ «آواتار» را میداد و از آن بهعنوانِ فیلمی که سینما را برای همیشه متحول خواهد کرد یاد میکرد. اما «آواتار» تا یک سال پیش از اکرانش حکم یک پروژهی انتزاعی را داشت که کامرون بین سفرهایش به ته دریا برای کشفِ باقیماندههای واقعی کشتی تایتانیک، روی آن کار میکرد. تقریبا تا اواسط ماه آگِستِ سال 2009 که اولین تیزرِ فیلم منتشر شد، هیچ اطلاعاتی دربارهی این فیلم وجود نداشت؛ تازه در این زمان بود که فهمیدیم «آواتار» ترکیبی از امثالِ «رقص با گرگها»، «پوکاهانتس» و «پرنسس مونونوکه» است. گرچه «تایتانیک» هم مثل «آواتار» پیش از اکران با بیتفاوتی روبهرو شده بود، اما به محض اینکه منتقدان فیلم را دیدند، خودتان میدانید که 22 سال پیش چه غوغایی به پا شد. «ترمیناتور 2: روز داوری» اولین فیلم با 100 میلیون دلار بودجه بود که درنهایت با کسب 519 میلیون دلار در سال 1991، پشتسرِ «ای.تی» و «جنگ ستارگان»، به پُرفروشترین فیلمِ تاریخ تبدیل شد. حالا تاریخ قرار بود برای «آواتار» هم تکرار شود. این فیلم اقتباسی از روی یک برند یا آیپی شناختهشده نبود؛ به خاطر همین بود که «شرلوک هولمز» از قبل برندهی واقعی باکس آفیسِ کریسمسِ آن سال شناخته میشد. همچنین گفته میشد که بودجهی تولید و مارکتینگ «آواتار» آنقدر بیش از اندازه زیاد شده است که 500 میلیون دلار خرج روی دستِ فاکس گذاشته است. اما این اولینباری نبود که جیمز کامرون در چنین موقعیتی قرار گرفته بود؛ سلاحِ مخفی فاکس، خودِ «آواتار» بود.
فیلم در دهم دسامبر برای منتقدان به نمایش در آمد. گرچه فیلمنامه به خاطر ساختارِ نخنماشدهاش و عدم بهره بردن از دیالوگهای بهیادماندنی و شخصیتهای منحصربهفرد مورد انتقاد قرار گرفت، اما فرمتِ سهبعدی فیلم واقعا خیرهکننده بود. زویی سالدانا یکی از بهترین نقشآفرینیهای موشن کپچرِ سینما ارائه میکند و فیلم سرشار از تصاویرِ جادویی نفسگیر و اکشنهای قوی است. «آواتار» دقیقا از لحاظ کیفیتِ هنری، یک انقلاب حساب نمیشد، اما تمام هایپی که پیرامونش شکل گرفته بود، واقعی از آب در آمد. فاکس و شرکا نفسهایش را در جریانِ آخرهفتهی افتتاحیه در سینه حبس کردند. «آواتار» بر فرازِ امواجِ سروصدای رسانهایاش و کولاک برف، اکرانش را با کسب 77 میلیون دلار آغاز کرد؛ رقمی که کماکان بزرگترین افتتاحیهی تاریخ در بین فیلمهای غیراقتباسی حساب میشود. «آواتار» با بهرهگیری از مخاطبانی که تحتتاثیر دنیای فانتزی پاندورا قرار گرفته بودند و توسط فرمتِ سهبعدیاش هیپنوتیزم شده بودند، با تجربهی فقط 3 درصد افت فروش، 75 میلیون دلار در دومین آخرهفتهاش و با تجربهی 9 درصد افت فروش، 68 میلیون دلار در سومین آخرهفتهاش کسب کرد. «آواتار» تا پایانِ هفدهمین روزِ اکرانش از مرز یک میلیارد دلار فروشِ جهانی عبور کرده بود و به پنجمین فیلمِ تاریخ که در آن زمان موفق به انجام این کار شده بود تبدیل شد و به سوی رسیدن به درآمدِ غیرقابلتصورِ «تایتانیک» خیز برداشته بود. «آواتار» در جریانِ 38 روز، درآمد یک میلیارد و 800 میلیون دلاری «تایتانیک» را پشت سر گذاشت و به پُرفروشترین فیلمِ تاریخِ سینما تبدیل شد و این رکورد را تا همین امسال که «اونجرز: بازی پایانی»، آن را بهلطف 620 میلیون دلاری که بهتنهایی در چین فروخت، پشت سر گذاشت، حفظ کرده بود. «آواتار» به تنها فیلمی که بیش از 2 میلیارد دلار در گیشهی خارجی فروخته است تبدیل شد. این فیلم بهعنوانِ یک اکشن فانتزی، یک تجربهی سهبعدی و سفرنامهای به پاندورا تمام خصوصیاتِ لازم برای تبدیل شدن به گزینهی اول سینماروهای دنیا را گرد هم آورده بود. اما «آواتار» به همان سرعت که باکس آفیس را درنوردید، به همان سرعت هم از یادها رفت. گرچه در ابتدا تلاشهایی برای کسب درآمد از این فیلم ازطریقِ اکشنفیگورها، ظرف ناهار، بازیهای ویدیویی و غیره صورت گرفت، اما هیچکدامشان نتیجه نداد. «آواتار» آخرین فیلمِ لایو اکشنِ اورجینالی بود که با چنین استقبالِ موقتی و گذرایی از سوی طرفداران مواجه شد؛ حالا عدم به باقی ماندن ردپای «آواتار» در فرهنگ عامه به بزرگترین خصوصیتِ مثبتش تبدیل شده است. «آواتار» بهعنوان فیلمی که 760 میلیون دلار در خانه (870 میلیون دلار با احتساب نرخ تورم) و 2 میلیارد و 890 میلیون دلار در دنیا کسب کرده، اما هیچ میراثِ درازمدتی در فرهنگ عامه به جا نگذاشته است، در موقعیتِ بسیار عجیبی قرار میگیرد. از آن زمان تاکنون هالیوود جنسِ اکشنهای تماما فانتزی و غولآسای «آواتار» را تکرار کرده است و تصاویرش را در انیمیشنهایی مثل «اسمورفها» یا حتی «ترولها» کپی/پیست کرده است و دیزنی سعی میکند تا دنبالههای «آواتار» را به جایگزینِ «جنگ ستارگان» تبدیل کند.
با اینکه معلوم نیست آیا دنبالهها، یا حداقل اولین دنباله قادر به تکرار موفقیتِ قسمت اول خواهد بود با نه، اما تاریخ ثابت کرده است که نباید جیمز کامرون را در زمانهایی که روی صندلی کارگردانی مینشیند دست کم بگیریم. شاید همین که «بلک پنتر»، پُرفروشترین فیلمِ غیردنبالهای سینما از زمان «آواتار» (700 میلیون خانگی / یک میلیارد و 346 میلیون جهانی) شاملِ یک دنیای توریستی فانتزی و ایدهآلگرایانه در قالب واکاندا و داستانی دربارهی فاتحانی که دنیا را برای تصاحب قدرت و پول خراب میکنند میشود، تصادفی نیست. هر دو فیلم روایتگرِ داستانهای نسبتا بدوی و سادهای هستند که یا در خدمتِ تکنولوژی خیرهکنندهشان هستند یا با قرار دادنِ کاراکترهای اقلیتشان در کانون توجه، از جذابیتِ ویژهای بهره میبرند. 10 سال بعد، شاید فراموش شدن «آواتار» که در ابتدا بهعنوان نشانهای از موفقیتِ کوتاهمدتش برداشت میشد، به همان عنصری تبدیل شود که آن را در طولانیمدت به موفقیت میرساند. «آواتار» شاید آخرین بلاکباستر پُرخرجی باشد که هیچ برنامهی دیگری به جز اینکه فیلم موفقی در گیشه بود ندارد. «آواتار» یک بلاکباسترِ اورجینال، آخرین بلاکباستر کاملا اورجینالی بود که 825 میلیون دلار فروخت، حالا 2 میلیارد دلار که هیچ. اگرچه «آواتار» قرار بود همانطور که «جنگ ستارگان» مجموعه خصوصی جُرج لوکاس است و «بیگانه» درنهایت چنین نقشی را برای ریدلی اسکات داشت، به مجموعهی شخصی جیمز کامرون تبدیل شود، اما برخلافِ دوتای دیگر هیچوقت قرار نبود تا به یک امپراتوری چندرسانهای تبدیل شود. «آواتار» نه قرار بود یک دنیای سینمایی راه بیاندازد و نه قرار بود سریالهای اسپینآف و انیمیشن و جریان بیانتهایی از محتوا را توجیه کند. «آواتار» یکی از آخرین موفقیتهای غولآسایی که براساس هیچ مجموعه و برندِ دیگری از گذشته نیست. این فیلم نه اقتباسِ سینمایی یک اثر ادبی است، نه بازسازی است، نه ریبوت است و نه بازسازی لایو اکشن یک انیمیشنِ کلاسیک.
موفقیتِ «آواتار» حتی در کاراکترهای بهیادماندنیاش هم ریشه نداشت. «آواتار» درست مثل «جنگ ستارگان» از 32 سال قبل، بلاکباستری بود که خانهی اولش سینما بود و به این دلیل که خوب به نظر میرسید و شاملِ جذابیتهای سینمایی منحصربهفردِ خودش میشد و همان چیزی را که سازندهاش قول داده بود ارائه میکرد، مورد استقبال قرار گرفت. اگرچه مردم از تبدیل نشدن «آواتار» به آغازگرِ یک امپراتوری چندرسانهای بهعنوان مدرکی برای اثباتِ اینکه موفقیتش کاملا شانسی بود استفاده میشود و شاید واقعا هم همینطور است، اما 10 سال بعد، همین که «آواتار» بدون سرمایهگذاری روی نوستالژی نسلهای گذشته و موفقیتهای سینمایی قبلی، به چنین موفقیتی دست پیدا کرد، اتفاقا موفقیتش را نسبت به امثال «جنگ ستارگان»ها و دنیای سینمایی مارول، منحصربهفردتر و ویژهتر میکند. «آواتار» حکم آخرین بازمانده از گونهای منقرضشده را داشت. فیلمی کاملا اورجینال که مردم حاضر شدند با وجود اینکه چیزی از قبل درباره آن نمیدانستند، به تماشای آن هجوم ببرند. «آواتار» در زمانِ درستی اکران شد؛ در زمانیکه سینماروها هنوز به دیدنِ فیلمهایی که براساس یک آیپی شناختهشده، کاراکترهای محبوب و نوستالژی نبودند میرفتند. شاید اگر «آواتار» یکی-دو سال بعد اکران میشد، به جایگاه فعلیاش دست پیدا نمیکرد. از آن زمان تاکنون فراموش شدن «آواتار» در فرهنگ عامه، از یک نقطه ضعف، به یک نقطه قوت تغییر کرده است. واکنشِ دنیا به «آواتار 2» غیرقابلپیشبینی است؛ هرچند رشد فروشی که این فیلم در بازار چین تجربه خواهد کرد (قسمت اول فقط در 10 درصد از سینماهایی که در دسترسِ «اونجرز: بازی پایانی» بود اکران شد) میتواند بخشی از افت فروشش در دیگر بخشهای دنیا را جبران کند. اگر «آواتار» به آغازگرِ یک امپراتوری چندرسانهای تبدیل میشد، دیگر امروز به اندازهی 10 سال گذشته، در جایگاه منحصربهفرد و کنجکاویبرانگیزی قرار نداشت. شاید «آواتار» به فراموشی سپرده شد، اما شاید این فراموشی دقیقا همان چیزی است که باعث میشود «آواتار 2» مثل روز اول تازه احساس شود. درنهایت «آواتار» یادآورِ دورانی است که محیطِ باکس آفیس آنقدر نوستالژیزده و آیپیزده نشده بود که هنوز فیلمی مثل آن میتوانست 2 میلیارد و 789 میلیون دلار در دنیا بفروشد. شاید هیچوقت اتفاقی شبیه به این فیلم تکرار نشود.
جدول 10 فیلم برتر هفته
ردیف | نام فیلم | درآمد آخرهفته | مجموع آمریکای شمالی |
---|---|---|---|
1 |
Star Wars: Episode IX - The Rise of Skywalker |
175/5 میلیون دلار | 175/5 میلیون دلار |
2 |
Jumanji: The Next Level |
26/1 میلیون دلار | 101/9 میلیون دلار |
3 |
Frozen II |
12/3 میلیون دلار | 386/5 میلیون دلار |
4 |
Cats |
6/5 میلیون دلار | 6/5 میلیون دلار |
5 | Knives Out | 6/1 میلیون دلار | 89/5 میلیون دلار |
6 | Bombshell | 5 میلیون دلار | 5/4 میلیون دلار |
7 | Richard Jewell | 2/5 میلیون دلار | 9/5 میلیون دلار |
8 |
Queen & Slim |
1/8 میلیون دلار | 36/5 میلیون دلار |
9 |
Black Christmas |
1/8 میلیون دلار | 7/2 میلیون دلار |
10 |
Ford v Ferrari |
1/8 میلیون دلار | 101/9 میلیون دلار |
منبع: زومجی